روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی که دیگر درهای خانهشان را نمیبندند
قفل افسانهایست
و قلب
برای زندگی بس است
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی
روزی که آهنگ هر حرف، زندگیست
تا من به خاطر آخرین شعر، رنج جستجوی قافیه نبرم
روزی که هر حرف ترانهایست
تا کمترین سرود بوسه باشد
روزی که تو بیایی، برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم …
و من آنروز را انتظار میکشم
حتی روزی
که دیگر
نباشم
i love this poem so much
شاملو عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالیه ….واقعاممنون:)
آرزوی من این است ،جهانی بیمرز بنام انسانیت 🖤
شاملو افسانه ایست در ادبیات شعر
روزی ما در پله عشق عاشقانه خواهیم زیست
کبوتر سفیدی که سالهاست از آشیانه مان پر کشیده است، دوباره به وطن باز خواهد گشت!
امید آخرین چیزی است که میمیرد.
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل افسانه ایست
و قلب
برای زندگی بس است…
شعری که خلاصه ی زندگی ما، آمال و امیدهای ما برای وطن و فرزندان این وطن است…
و من انروز را انتظار می کشم
حتی روزی
که دیگر نباشم
…
روزی خواهم آمد نو در رگها خواهم ریخت وصدا در خواهم داد ای سبدهاتان پرخواب سیب آوردم سیب سرخ خورشید
چه زیبا و گلستان میشود روزی که سهراب و شاملو پیش بینی کردند به امید آن روز
چهباشم و چه نباشم