خنده ی تلخ من از گریه غم انگیزتر است

شاعر: نامعلوم

بعد از این عشق به هر عشق جهان می خندم
هر که آرد سخن از عشق به آن می خندم

روزی از عشق دلم سوخت که خاکستر شد
بعد از این سوز به هر سوزه جهان می خندم

خنده ی تلخ من از گریه غم انگیزتر است
کارم از گریه گذشته به آن می خندم

۴۶ دیدگاه در “خنده ی تلخ من از گریه غم انگیزتر است”

  1. بدستت نوش دارو داری و از من دریغ…

    نمی دانم که می دانی به جانم بستگی دارد …!؟

    گمانم هست می دانی
    گمانم هست می دانی و قصدت جان…

    بیا بگذر
    بیا بگذر که عشاق جهان برگند و گلها جملگی بی برگ در مرگند…

    سلامم را تو پاسخ گوی
    در بگشای…

  2. مرسی خیلی وقت بود دنبال این شعر بودم خوشحالم که اینجا پیداش کردم
    فقط یه لطفی کنید و نام شاعرش هم بگید

  3. salam doustan.ali boud.ama man donbale taghyir yafteye in sheram.ye jourayi toush dast bordan ama kheyli ghashange.age kasi dare baram benevisesh.mer30o0o0o0o0o0o0o0o

  4. salam..
    bacheha in shero kasi k kheili doosesh daram baram ba khate marekash nevesht…
    in behtarin soopraiz bood baram k azash sher ba khate zibash gereftam ..
    ama nemidoonam chera qamgine..
    kash betoonam behesh begam cheqad doosesh daram..
    kash..

  5. سلام به نظرم این مصراع بهش میاد.
    خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است. زوزه ی ترس من از خنده دل انگیز تر است.

  6. دروود
    توپ توپ بود
    تشکّر
    بعد از این عشق به هر عشق جهان می خندم
    هر که آرد سخن از عشق به آن می خندم

    روزی از عشق دلم سوخت که خاکستر شد
    بعد از این سوز به هر سوزه جهان می خندم

    خنده ی تلخ من از گریه غم انگیزتر است
    کارم از گریه گذشته به آن می خندم

  7. سلام بھار عزیز و مہربان، گمون نمیکنم این رو بخونی بعد اینھمہ سال ولی برات مینویسم، مینویسم با خط زیبا و معرکہ تا بدونی من ھم دوستت میداشتم و میدارم، تا بدونی میدونستم دوست داشتنتو، کہ از پشت بلور چشمات دانہ ھای دل تو پیدا بود..

  8. فکر نمیکنم از رهی باشه.رهی میگه:
    داغ جانسوز من از خنده خونین پیداست
    ای بسا خنده که از گریه غم انگیزتر است

  9. ژوووونز😍😁عاااااوووولی بووووود

    اینم قرابت معناییش👇
    خنده بر لب میزنم تا کس نداند داغ من
    ور نه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت😁😅✌

  10. یکروز گرد غربت زرخم شستوشوکنی
    روز دگر دلم اسیر بزندان ارزو کنی
    ای خنده لحظه ای به چهره تاریک من نشین
    شاید میان جمع مرا حفظ ابرو کنی

  11. خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است
    کارم از خنده گذشته بدان میگریم*

    اصلاح بشه لطفا ((بدان میگریم))

  12. غرور بی حد تـو می خورد روان مرا
    به خنده خنده نکن سرنگون جهان مرا
    ****
    گلوی خسته ی من خشک شد خدا نشناس
    به گـــوش خود بســپار ارزش بیـان مرا
    #_رضایی
    شعر مکمل »»»»» [email protected]

  13. شاعر این شعر به گفته خود ایشان و نسخه قدیمی مجله سپید و سیاه که اولین بار در آنجا چاپ شده بود، مسعود آذر میباشد که با یک سرچ میشه از خود ایشان پرسید.

  14. زندگی غمکده ی تلخ من است…. این نوشتار چ بود بر سر من آوردی…. گاه از پشت همین پنجره انقدر بدر مینگرم… ک تو را میبینم…. ولی ای کاش نبودی هرگز… هرگز از اول در دیر مغان…. هرگز از اخر تا بیکران

  15. کارم از گریه گذشته به آن میخندم 😊
    امشب برام نوشت…
    میخوام اینجا بگم، مرسی خیلی قشنگ بود

  16. رهی معیری » غزلها – جلد دوم

     

    چون شفق گر چه مرا باده ز خون جگر است

    دل آزاده ام از صبح طربناک تر است

    عاشقی مایه شادی بود و گنج مراد

    دل خالی ز محبت صدف بی گوهر است

    جلوه برق شتابنده بود جلوه عمر

    مگذر از باده مستانه که شب در گذر است

    لب فروبسته ام از ناله و فریاد ولی

    دل ماتمزده در سینه من نوحه گر است

    گریه و خنده آهسته و پیوسته من

    همچو شمع سحر آمیخته با یکدیگر است

    داغ جانسوز من از خنده خونین پیداست

    ای بسا خنده که از گریه غم انگیزتر است

    خاک شیراز که سرمنزل عشق است و امید

    قبله مردم صاحبدل و صاحب نظر است

    سرخوش از ناله مستانه سعدی است رهی

    همه گویند ولی گفته سعدی دگر است

  17. بعضی صحنه ها، بعضی کلمات، بعضی حرفا انگاری یه دردیو توی خودشون دارن که با چشم سر دیده نمیشن و فقط با چشم دل میتونیم ببینیمشون و چقدر اون کلمات و … دل آدمو به درد میاره حتی اگر نفهمیمشون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *