سخن کان از سر اندیشه ناید

شاعر: سعدی

سخن کان از سر اندیشه ناید
نوشتن را و گفتن را نشاید

سخن را سهل باشد نظم دادن
بباید لیک بر نظم ایستادن

سخن بسیار داری، اندکی کن
یکی را صدمن و صد را یکی کن

سخن کم گوی تا در کار گیرند
که در بسیار بد بسیار گیرند

سخن گوهر شد و گوینده غوّاص
به سختی در کف آید گوهر خاص

۵ دیدگاه در “سخن کان از سر اندیشه ناید”

  1. عشق اگر خیمه زند

    وقتی کسی عاشق می شود دیگر در کل جهان هم نمی گنجد و لذا کل زندگی این جهان در نظرش حقیر می آید و اعمالی شگرف انجام می دهد که دال برجنون می آید. عاشق به آنسوی مرزهای هستی نظر دارد تا میخهای خیمه عشق را بکوبد زیرا این خیمه بسیار وسیعتر از جهان است و لذا هرگز موفق به نصب این خیمه نمی شود و این خیمه را به دوش کشیده و شهر به شهر و در به در می چرخد تا جائی برای کوبیدن میخهای خیمه بیابد که خاک سست نباشد. این سرّ خانه بدوشی عاشق است و بی خانمانی او. عاشق برای برافراشتن این خیمه نیازمند چهار میخ است (چهاراوتاد)، چهار یار. ولی گاه تعداد یاران به سه می رسد ولی هرگز چهارمی از راه نمی رسد و یا اگر چهارمی رسید یکی از آن سه می رود. می گویند که امام زمان (عج) به هنگام ظهور چهار یار اصلی دارد که معروف به چهار اوتاد هستند و اوتاد از الفاظ قرآنی می باشد و به معنای میخها هستند. پس مشکل دو تاست: یکی میخها ودیگری زمین است. چهار جان پاک و چهار نقطه از جهان پاک برای استقرار این چهار میخ.

    نکته ای هست ولی هر دل عاشق داند… عشق اگر خیمه زند کل جهان اینهمه نیست

    استاد علی اکبر خانجانی

    دائرهالمعارف عرفانی جلد ۶ ص ۱۱۷

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *