عشق آمد و خاک محنتم بر سر ریخت
زان برق بلا به خرمنم اخگر ریخت
خون در دل و ریشهی تنم سوخت چنان
کز دیده بجای اشک خاکستر ریخت
عشق آمد و خاک محنتم بر سر ریخت
زان برق بلا به خرمنم اخگر ریخت
خون در دل و ریشهی تنم سوخت چنان
کز دیده بجای اشک خاکستر ریخت