ای با من و پنهان چو دل، از دل سلامت می کنم
تو کعبهای هر جا روم، قصدِ مقامت می کنم
هر جا که هستی حاضری، از دور در ما ناظری
شب خانه روشن می شود، چون یادِ نامت می کنم
ای آفتاب! از دور تو، بر ما فرستی نور تو
ای جانِ هر مهجور، تو! جان را غلامت می کنم
ای با من و پنهان چو دل، از دل سلامت می کنم
تو کعبهای هر جا روم، قصدِ مقامت می کنم
هر جا که هستی حاضری، از دور در ما ناظری
شب خانه روشن می شود، چون یادِ نامت می کنم
ای آفتاب! از دور تو، بر ما فرستی نور تو
ای جانِ هر مهجور، تو! جان را غلامت می کنم