روزها فکر من این است و همه شب سخنم

شاعر: مولانا

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم

مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم

آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم
رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم

مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

کیست آن گوش که او می شنود آوازم
یا کدام است سخن می کند اندر دهنم

کیست در دیده که از دیده برون می نگرد
یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم

تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی
یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم

می وصلم بچشان تا در زندان ابد
به یکی عربده مستانه به هم درشکنم

من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم

تو مپندار که من شعر به خود می گویم
تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم

۱۰۸ دیدگاه در “روزها فکر من این است و همه شب سخنم”

  1. من میخواهم بدانم این شعر توسط کدام خواننده خوانده شده که سالها پیش تیتراژی پایانی یک سریال بود.

  2. سلام .
    در پاسخ به دیدگاه “نیره هراتی” به تاریخ ۲۸ خرداد ۱۳۹۵

    این شعر ، تیتراژ پایانی سریال ” روز حسرت ” با صدای ” مقداد شاه حسینی ” و آهنگسازی ” آریا عظیمی نژاد ” بود .

  3. با سلام. لطفا بطور دقیقا آدرس این شعر را مشخص فرمائید که از مولوی می باشد. چون من نتوانستم آنرا بیابم. ممنون و سپاسگزار

  4. عظیمی هستم ممنون از همکاری و همفکری و راهنمایهای بجا و کارامدتان باز هم متشکرم

  5. درود بر شما دوست عزیز… اگه براتون امکانش هست لطف کنید که معتبرترین معنی و تفسیری که از بیت دوم این شعر یعنی:
    از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
    به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
    را که توسط اساتید شعر فارسی نوشته شده را معرفی کنید یا در صورت امکان مختصر برامون بنویسید! با احترام و سپاس وافر

  6. این شعربیت به بیتش زندگی را
    دوباره بهم هدیه داد.سپاسگذارم از مولاناو..

  7. برخی از ادیبان براین باورند که شعر از مولانا نیست…البته فرقی هم نمیکند …این شعر دارای اندیشه عرفانی هست و همین مهم باعث ماندگار شدن آن گردیده.

  8. این شعر فاخر و پرمحتوا اشاره به دکترین هستی و جهان آفرینش دارد و حضرت علی (ع) در نهج البلاغه و حکمتها می‌فرمایند: «رحم الله امرا علم من این و فی این و الی این» خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده و الان کجاست و به کجا خواهد رفت.
    حضرت امیر مؤمنان علی(علیه السلام) فرمودند: تعجب می کنم از کسی که به دنبال گمشده خویش می گردد، ولی به دنبال خودش نمی گردد. ما خودمان را گم کرده ایم. تا به حال گشته ای خودت را پیدا کنی؟

  9. دعا کنید بیدار شویم و بفهمیم و بمیریم، و بفهمیم از کجا آمده ایم و در کجا هستیم و به کجا خواهیم رفت. حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: «رَحِمَ اللّهُ اِمْرَاً عَلِمَ مِن أینَ وَفی أینَ وَ إلی أینَ»
    گاهی وضو بگیر و رو به قبله بنشین و تسبیح را بردار و صد بار بگو: «من کی هستم»

  10. جالب است که یکی از بزرگان، إذعان میدارد که نمیداند کیست، از کجا آمده ، چه باید در این جهان انجام دهد، سپس قرار است به کجا برود و میخواهد جماعتی را هم با خود همراه سازد. حال این کور، شده عصاکش بقیه ی کوران.
    خداوند که راه و راستی و حیات است، گفت ” و حقیقت را بشناسید، حقیقت شما را آزاد خواهد کرد”
    مولوی هم چون بقیه ی شعرای مسلمان، چون ندید حقیقت، ره افسانه زد

  11. در پاسخ به مازیار عزیز باید عرض کنم زندگی معنادار است و هستی بی هدف نیست. ما نه زاییده اتفاق هستیم و نه به عدم باز می گردیم. هر ذره ای در عالم هستی حیات دارد زیرا مدام در حرکت و تحول است. هیچ چیز بی دلیل و بدون هدف نیست و هر ذره، ولو ناچیزترین، مبدئی معین ( از کجا آمده ام )، وظیفه ای مشخص ( آمدنم بهر چه بود ) و سرانجامی خاص ( به کجا میروم آخر … ) دارد. بالطبع انسان هم که موجودی دو بعدی است ( شامل جسم و روح ) ازاین قاعده مستثنی نیست، همچنانکه جسم اش را رشد و پرورش می دهد باید نسبت به رشد و پرورش روح اش نیز کوشا باشد یعنی فضائلی مثل رحم، سخاوت، درستکاری و غیره را در وجود خود به طور تدریجی رشد دهد.
    هر هستی ای از اوست ( انٌا لله ) و همه چیز، پس از رشد لازم ( سیر کمال )، به او باز میگردد ( و انا الیه راجعون )

  12. من کیم یک جمله تکراری است
    کز ازل چون سیل در من جاری است
    من تماما روح یا تن نیستم
    من کسی غیر از خود من نیستم…

  13. با سلام
    جناب صدر اگه این شعر را کامل بخونید می بینید که شاعر بزرگوار ره گم نکرده ،هیچ شاعر مسلمان گمراه نیست، در این شعر اول سوالی را مطرح کرده و خواننده را به خود شناسی دعوت نموده،سپس در پایان جواب سوال را هم به زیبایی بیان کرده.با تشکر

  14. با سلام
    لطفا بگید من چطوری این آهنگ رو دانلود کنم؟؟؟ تیتراژ پایانی روز حسرت این نبود..من همینو میخوام

  15. با سلام
    لطفا بگید من چطوری این آهنگ رو دانلود کنم؟؟؟ تیتراژ پایانی روز حسرت این نبود..من همینو میخوام
    میشه این آهنگ رو واسم بفرستید ایمیلم؟

  16. تمامه انسانها از نور خداوند هستند ودر اخر به مبدا و ذات اصلی خود برمیگردند .مولانا به ذات خدا پی برد و مهشور گشت . بخاطره اینه که به اشعارش گوش میدهیم ناگهان دلمان خالی میشود .وتلنگری میخوریم که ای انسان کجایی درچه حالی راه انست …..

  17. این شعر چه گفته مولانا باشه چه هر کس دیگری ما را یاد اصلمون میندازه…
    اولین مفهومیکه مطرح میکنه: فکره و بعد سخن، غفلت و میرسه به احوال دل.
    احوال دل چیست که از آن غافلیم؟
    نگاه به اعماق خود؟ ولی چه کسی، چه چیزی یا چه بخشی از من به احوال دل من نگاه میکنه؟
    شاید فکر و منطق نقطه شروع فرایند هستند و بینش جان و احوال دل غایت آن. فرایندی که نتیجه اش آزادی از بند و پر و بال زدن در کوی اصل نقطه آغازینه. این نقطه عطف رو با چشیدن می وصلی که مفهوم زمان و مکان زندان ابد رو متلاشی میکنه به تصویر میکشه. که الحق تصویر زیباییه.
    یکی دیگر از نکته های جالب این شعر، یادآوری حقارت افکار ما در برابر وجود خالق ماست. بدون لمس آن وجود چطور ادعای درک مراد ساخت رو داریم؟
    ناشناخته ها ما رو جذب میکنند. و شناخت و حل هر مسئله ای بیشتر ما رو به خودمون غره میکنه. ترس از مرگ که اون هم ناشناخته ای مقتدره ما رو به افعال مختلف وا میداره. حتی تا به باد دادن یه لشکر انسان یا یه جامعه هم ممکنه پیش یره. با گذر از ترسها که مهترین آنها ترس از مرگه میشه سررشته رشد رو بدست گرفت و این شعر به خوبی در راه به ما کمک میکنه. همانطور که یکی از عزیزان دیدگاه خود رو با انالله و انا الیه راجعون خاتمه دادن.

  18. در پاسخ به Rahil
    با درود به شما و دیگر دوستان ادیب
    خواستم بپرسم که آیا تونستید همین آهنگ رو دانلود کنید؟؟
    متاسفانه من بسیار سرچ کردم در سایت های گوناگون، ولی همین آهنگ رو نتونستم پیدا کنم که قابلیت دانلود داشته باشه.
    از این رو خواستم از شما کمک بگیرم

  19. سلام این شعر(آیات حضرت مولانا) ۵ بعد داره و مستقیما با ادب و با ناسزا خواننده را به سمت الله (انسان کامل) سوق میدهد . در لایه اول خواننده فقط ظاهر کلمات را میبیند در لایه دوم به شما میفهماند که هیچ چیز در عالم هستی بی دلیل نیست و … در لایه سوم ادرس ها و راههای پیدا کردن الله (انسان کامل دوره) را به خواننده می فهماند و ….. در منزل اکثر ما ایرانی ها کتب حضرت عطار ، شمس ، مولانا ، حافظ ، سعدی و … هست که اگر کمی با دقت بیشتری میفهمیدیم راه های رسیدن به خدا را به ما نشان میدهد .

  20. سلام . حضرت مولانا واقعا انسانی والا مقام که با کمک شمس تبریزی به درجه ای از عرفان و تکامل و به عشق حقیقی دست یافت این شعر هم از حضرت مولانا ست . یاحق

  21. دوستان خسته نباشید . در بین انسانهای روی زمین ، تعداد افرادی که به همه چیز دقت داشته باشند خیلی کم هست ، که شاید یکی دو درصد مردم باشند . بقیه مردم یا کارهای ساده رو از دیگران کپی میکنن (کارهای سخت رو ول میکنند) ویا بعضی ها هم فقط به فکر کلک بازی و دورویی و غیره هستند . پس این شعر خوب ، به درد اون اقلیت ناچیز میخوره ، بطوری که تابحال نتونسته اکثریت رو به تعقل و راه راست بکشونه و اونها هنوز در راههای خودشون قدم میزنند . ساده ترین گفتاری که میتونم به همه بگم و به شکل همه فهم باشه اینه که خدا از شاهرگ تان هم به شما نزدیکتر هست و هرچه میکنید به خودتان میکنید !!!

  22. شعری است که از نهاد تک تک انسانها میگوید، همه ی ما حتی اکر یک بار هم‌بر زبان نیاورده باشیم این سوالات رو در اعماق وجودمون داشتیم من از کودکی که هیچ شاعری را هنوز نمیشناختم وقتی حلوی آینه به عمق چشمان خودم خیره میشدم بازبان کودکی میگفتم تو کی هستی و از مجا اومدی و میخوایی چکار کنی اما هنوز هم همین سوال را دارم

  23. من اول واقعا لذت بردم و ممنون هستم از شما و در وهله دوم چرا هرشعر خوبی که مولانا گفته رو یکسری شاعرنما و به ظاهر شعرشناس میگن برای حضرت مولانا نیست؟

  24. روزها فکر من اینست و همه شب سخنم:
    که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟
    از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟
    به کجا میروم آخر ننمایی وطنم؟
    مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا؟
    یا چه بودست مراد وی ازین ساختنم؟
    جان که از عالم علوی ست یقین میدانم(آنچه از عالم علوی ست از آن می‌گویم)
    رخت خود باز برآنم که همانجا فکنم
    مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
    دوسه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
    ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
    به هوای سر کویش پروبالی بزنم
    کیست در دیده که از دیده برون می‌نگرد
    یا کدامست سخن می‌نهد اندر دهنم
    کیست در گوش که او می‌شنود آوازم
    یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم
    تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی
    یک دل آرام نگیرم نفسی دم نزنم
    من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
    آنکه آورد مرا باز برد در وطنم
    می وصلم بچشان تا در زندان ابد
    از سر عربده مستانه به هم درشکنم
    تو مپندار که من شعر به خود میگویم
    تا که بیدارم و هوشیار یکی دم نزنم
    شمس تبریز اگر روی به من بنمایی
    واله این قالب مردار بهم در شکنم

  25. آقای صدر که کامنت گذاشتی. داداش داری اشتباه میزنی
    اول اینکه بس نیست انقدر به مولوی و سایر شعرا نصب مسلمانی دادین؟ یعنی هنوز نفهمیدین که دیگه فایده ای نداره؟
    جامی میگه صد شکر که سگ سنی و خر شیعه نی ام… بازم میگین جامی مسلمون بود!
    حافظ میگه دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خواند.
    عطار میگه کسی که اذان میگه پست تر از کسیه که چاه فاضلاب تخیلیه میکنه

    دوم اینکه “مولوی چون ندید حقیقت ره افسانه زد”؟!!! میفهمی چی میگی؟ مولوی و عطار و سنایی و شیخ بهایی و ده ها صوفیِ دیگه، همه حرفشون دیدنه. اصل بر دیدنه و اسلام همه انتقادش به همین دیدنه.
    ندیدن مخصوص ِ مسلمون هاست. اصلاً شعار اسلام و تشیع ندیدنه. ایمان به غیب. ندیدن و عاشق شدن و ایمان اوردن. اونوقت شما میگی مولوی ندید و ره افسانه زد.
    جواب مولوی به اسلام رو به خودش برمیگردونی؟!
    تویی که نمیفهمی حتی از کجا باید ضربه بزنی، سعی کن خفه شی و دهن کثیفتو ببندی که بوی گندش فضارو مسموم میکنه

  26. بیت آخر کجاست؟!!!!!
    چه خرجی میکنین و چه وقتی میزارین که شعرهارو سانسور کنین
    ولی به هیچ جا نمیرسین

    شمس تبریز اگر روی به من بنمایی
    وله این قالب مردار به هم درشـکنم

  27. s.Ali! واقعا از کجا اومدید؟ ما که مسلمونیم و تمام دینمون میگه ببینید تدبر کنید تعقل کنید، سپس ایمان بیارید و عاشق بشید. شما از کدوم دین حرف میزنید؟؟؟
    ما هم عقل داریم هم عشق. نه جدا هستند و نه جداشدنی. عقل زیاد به عشق زیاد میرسونه. عقل کم به عشق واهی. عشق واهی به بیعقلی. ولی ما عاشق اون نهایت عقلیم.

  28. این شعر مولانا نیست مولانا تورک بود ھویت مولانارو فارس یا ھمون افغانیہ خوشلھجہ کردن سیاست روسیہ و غرب برای تورک زدایئ بودہ مولانا اصلا بلد نبودہ فارسی صحبت کنہ جعل تاریخ و جعل اشعار شدہ این سیاست ترک زدایی از چھارصدسال پیش با ترور شاھان شطرنج تورکھا از نادر شاہ بگیر تا پادشھان قدرتمند قاجار بعد از نقشہ مارکوپولوی جاسوس ( جاسوس مقرر و تعداد سربازان و مناطق تاریخی و دارایی تورکھا ) ! تا بہ امروز اجرا میشہ ۔ منیم دیلیم ئولن دیل ! فاس دیلینہ افغان دیلینہ چئونن دیل

  29. همه چیز رو میخان به اسلام بچسبونن، البته اسلامی که خودشون ساختن نه اسلامی که خدا فرستاده. خدا در قران میفرماید وای به حال آن نمازگزارنی که با ریاکاری نمار میخونن و دوست دارن مردم اونها رو به صفات خوبی ستایش کنن که هیچ در اونها وجود نداره.
    حالا این افراد توی ایران ما زیادن تمام کسانی که مهر داغ میکنن و روی پیشونیشون میزارن،
    اونهایی که به نام اسلام فقط دنبال منافع شخصی و قدرت هستن.
    همونها میخان ما فکر نکنیم فقط چیزهایی رو که اونها میگن چشم بسته قبول کنیم،
    همین آدمها بودن زمان حافظ، میگفتن حافظ شراب خار بوده و نمیزاشتن در قبرستان مسلمانان خاکش کنن، کودکی کتاب حافظ رو باز میکنه و شعری میخونه.
    عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
    که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
    من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
    هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت.
    جایی دیگه میفرماید،
    زاهدان کین جلوه در مهراب و منبر میکنند
    چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
    مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
    توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
    گویا باور نمیدارند روز داوری
    کین همه قلب و دغل در کار داور میکنند
    می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
    چون نیک بنگری همه تزویر میکنند.

    مفتی یعنی مبلغین دین حالا طبق گفته حافظ مبلغین دین همه تزویر میکنند.

  30. آقا یا خانمی که خودت رو “س” معرفی کردی. اسلامِ شما میگه ببینید و ایمان بیارید؟!!!
    شما دیگه مرزهای یاوه گویی رو جابجا کردین بخدا
    نه عزیزم دین شما میگه نبینید و ایمان بیارید
    شما الآن حضرت محمد رو دیدی و ایمان اوردی؟!
    امام زمان رو دیدی و ایمان اوردی؟!
    خدا رو دیدی و ایمان اوردی؟
    دینِ شما دینِ ایمان به غیبه
    و میگی فکر داریم؟ شما که دینت همش تقلیده. شما… اصلاً چه کاریه جواب دادن به شماها. بی سواد های مقلد و متعصب

    سالها شعر هاتف اصفهانی رو منکر میشدن، بعد دیدن فایده ای ندارن، گفتن مسلمون بوده. حالا کار به جایی رسیده که مکارم شیرازی شعر هاتف رو نقد و رد میکنه (البته به خیالِ خودش). مکارم پذیرفت که این ها مسلمون نبودن. شمای متعصب هنوز قبول نداری میگه مسلمون بودن

    دوره ی سانسور و تحریف تموم شده دوستِ عزیز. خدارو شکر شاعری نبوده که وحدت وجودی بودن و غیر مسلمون بودنش رو در اشعارش فریاد نزده باشه.

  31. اقای s. Ali
    اروم باش
    هر اعتقادی که دارید ممکنه درست باشه و ممکنه نباشه
    میلیارد ها ادم روی این کره اومدند و خواهند اومد و هرکدوم به یه چیز اعتقاد دارند
    یه ذره کوچیک نیست که انقدر تعصب داشته باشیم روی اعتقادمون ؟
    حالا هر چیزی که میخواد باشه چه اسلام چه اتئیست و یا هر چیز دیگه
    تعصب برای هر اعتقادی ممکنه اتفاق بیفته
    شما و یا هرکس دیگه به هر چیزی که اعتقاد دارید قابل احترامه چون حتما تحقیق کافی رو روش انجام دادید و تونسته شما رو قانع کنه
    اما هیچ کس قرار نیست اعتقادش رو تحمیل کنه
    ادما شبیه هم نیستند شاید یکی با یه چیز دیگه جوابشو بگیره
    شاید عقیده ی شما واقعا درسته اما هیچ وقت انتظار نداشته باشید که یه روزی برسه که همه ی مردم اونطوری که شما فکر میکنید بشند

  32. دردفتراول مثنوی که منسوب که منسوب به حضرت مولاناست مطلعش بااین شعرآغازمیشود
    درجواب دوست عزیزی که گفتندمولانا ترک بوده باید گفت اولاً مولانا ایرانی بوده وازشهر بلخ که بعدها بدلایلی به قونیه کوچ میکنه ودرآنجا به وعظ مشغول بوده وتا آنموقع شعرهم نمیگفته لکن ترکی راهم خوب بلد بوده که بعداً درسال ۶۴٣ه ق باشمس تبریزی ملاقات کرده تحولی عمیق دروی پدیدارمیشود وبعد ازغیبت شمس مولوی از فراق شمس شعرمیگوید وپسرش سلطان ولد این أشعار رامکتوب میکند لازم بذکرست اکثر شعرهایش رادرحال سماع می سراید!

  33. تنها کسی که چنین دیدگاهی در مورد زندگی و خدا دارد حضرت مولاناست.که ما رو از عالم بالا و زنده شدن به خدا آگاه میکنه . قطعا آگه مولانا نبود خیلیا در گمراهی به سر میبردند از جمله خود من . حرف مولانا جز کلام قرآن و پیامبر و جز کلام حق نیست.

  34. افرادی هم که متاسفانه تعصب دین رو دارند و بحث میکنند بهتره به مثنوی معنوی مراجعه کنند . که بدونن این جنگ ها جز کوته نظری نیست به قول شاعر :
    این همه جنگ و جدل حاصل کوته نظریست
    گر نظر پاک کنی مسجد و بت خانه یکیست
    یا در جایی دیگه
    از مسجد و میخانه وز کعبه و بت خانه
    مقصود خدا عشق است باقی همه افسانه

    به اون حکایت حضرت مولانا مراجعه کنید که چهار تا در دین اختلاف داشتند .
    اگر هر کسی فقط به اعتقادات خودش نظر داشته باشه و اونارو درست کنه و کآری به اعتقاد دیگری نداشته باشه خیلی جهان بهتری خواهیم داشت
    به قول حضرت مولانا :
    ملت عاشق ز ملت ها جداست
    عاشقان را ملت مذهب خداست
    پس فقط خدا

  35. ی مورد دیگه هم اینکه
    در شعری مولانا میگه
    چه تدبیر ای مسلمانان که من خود را نمی دانم
    نه ترسا نه یهودم من نه گبرم نه مسلمانم
    بعدش هم میگه نه ترکم نه سقسینم و…
    بعد ی عده روی این مورد بحث میکنن
    آخه دوستان این خیلی بده . مولانا میگه من نه منم نه من منم
    بعد شما روی ترکی یا ایرانی بودنش بحث میکنید . ارزشی نداره همه ار عالم خاکیم
    ای اختلافات جزئی رو کنار بزنید و کلام حقیقی مولانا رو درک کنید .

  36. سلام برهمگی،متاسفانه،من دربعضی از اظهارنظرهایی که دیدم،پشتوانه منطق وبرهان وعقل ندیدم،ولی اون دوستی که گفته بود حضرت مولانا تورک بود،کلی خندیدم ولی فوری فهمیدم،این باباسوادهم نداره،رفیق،اگه اطلاع کافی از موضوعی نداری،بروبگردپیداکن،مطلع شو،بفهم،بعدحرف بزن،حرف زدن بلدنیستی،حرف نزدن که بلدی.مولانا دربلخ به دنیا آمد،تا۱۱سالگی همانجابود،بنابه دلایل زیادی،ازجمله ترس ازجان نابغه۱۱ساله،پدرش بهمراه خانواده،بسوی بغدادرفت،تا…..مدتی دربغداد،ازمحضربزرگان علم وادب آنروز، تلموذ کردو…..و درنهایت به قونیه رفت،درقونیه،مولوی،یک شخصیت علمی ادبی بود،درواقع استادبزرگ مدارس دینی،همین،نه بیشتر،حتی نوشتن. شخصیت بسیارمغروری هم داشت،که هیچ کس را برنمیتافت و…..،مولوی از روزی مولوی شدکه باشمس تبریزآشناشد،همانروی که مولانا با غرورتمام نشسته بود بالای مجلس بزرگ درس و بحث وهرکسی ازهرجابی هرسوالی هرچندسخت سخت،میکرد،مولوی پاسخ دقیق،سریع،وروشن میداد،تا اینکه درویشی رسیدوگفت:سوالی دارم شیخ.شاگردان و ارادتمندان مولانا خواستند این درویش غریبه را از مجلس بیرون کنن،ولی مولانامانع شدودرویش سوال کرد:محمدص برتربود یا بایزیدبستام؟مولوی گفت،این چه سوالی درویش، معلومه،محمدسرورهمه کاینات است،دروبش گفت پس چرا اون گفت سبحانک, انت ربی،ولی این یک گفت،سبحانی،ان ربی؟ مولانا بفکرفرورفت و درویش ازمجلس ببرون رفت و……این درویش حضرت شمس تبریزبودو……. وضمنا من اوزون تورکم،دوستوم،آما حقیقتی آیاخلامارام

  37. انسان در زندگی باید دو هنر را فرا گیرد:
    یکی هنر چگونه زندگی کردن و دیگری هنر چگونه مردن
    بقول دکتر علی شریعتی
    [خدایا تو چگونه زیستن را به من بیاموز، چگونه مردن را خود خواهم آموخت]
    اگر انسان با تمامیت نتواند زندگی کند مرگ هم بی معنی خواهد بود و به کمال دست نخواهد یافت.
    درک سوالات سه گانه از دیدگاه مولانا که از کجا آمده ام ، آمدنم بهر چه بود و به کجا میروم؟ است ، هدف زندگی و یافتنش راه و رسم آن…..

  38. به نام خدا
    باسلام

    همین که جمعی پیرامون یک شعر معرفتی(خودشناسی وخداشناسی؛یعنی عرفان و حقیقت) تامل دارند جای خیلی شکر دارد…

    چندان مهم این نیست مولانا کجایی است…
    چون ظاهرا خودشان هم می فرمایند؛

    از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود… به کجا می روم…

    مهم درک حقایق و معارف الهی است برای سرای جاودان الهی…

    اما شخصی در نظرات بالا بیان کرده است الله( یا انسان کامل دوره)

    این بیان محل نقداست…

    بله؛ انسان اگر خودش را باسیر الی الله و با ولایت ولی الله(انسان کامل یاهمان امام معصوم)
    بشناسد و پس از آن به حقیقت”من عرف نفسه فقد عرف ربه”
    ممکن است در دنیا یا آخرت برسد…

    که در آن صورت؛ خواهد دانست؛
    این خداست که تجلی بر عالم کرده و حقیقت و ماهیت همه چیز بازگشت به خدا دارد و حقیقت انسان نیز همین طور…
    وهمه ی انبیای الهی و اولیای حقیقی؛
    به همین بازگشت به فطرت الهی دعوت کرده اند و راه نشان داده اند

    که آیه ی قرآن کریم نیز می فرماید:
    “الروم
    فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ
    ﭘﺲ [ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺑﻰ ﭘﺎﻳﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺷﺮﻙ ] ﺣﻖ ﮔﺮﺍﻳﺎﻧﻪ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻧﺤﺮﺍﻑ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺍﻳﻦ ﺩﻳﻦ [ ﺗﻮﺣﻴﺪﻯ ] ﺭﻭﻯ ﺁﻭﺭ ، [ ﭘﺎﻯ ﺑﻨﺪ ﻭ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺑﺮ ]ﺳﺮﺷﺖ ﺧﺪﺍ ﻛﻪ ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺳﺮﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﺵ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﺧﺪﺍ ﻫﻴﭽﮕﻮﻧﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻭ ﺗﺒﺪﻳﻠﻰ ﻧﻴﺴﺖ ؛ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﺩﻳﻦ ﺩﺭﺳﺖ ﻭ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ؛ ﻭﻟﻰ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﺮﺩم ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺍﻧﺶ [ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺍﺻﻴﻞ ] ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ .
    (سوره الروم -آیه ٣٠) نرم افزار قرآن حبل المتین]

    ونیز آیات اول سوره الحدید؛(“هوالاول والآخر والظاهر والباطن.. به همین معارف توحیدی عمیق ) اشاره دارد.

    باتشکر
    درصورت نقد به آدرس ؛
    rahrowe@
    درپیام رسان داخلی ایتا

    پیام داده شود.

    اللهم صل علی محمدوآله الطاهرین وعجل الله فرجه…

  39. در مقدمه مثنوی و معنوی اومده
    این کتاب مثنوی است، که اصولِ اصولِ اصول دین است درباره ی کشف اسرار وصول به حقیقت و رسیدن به مرتبه ی یقین، و فقه اکبر خداوند است، و راه روشن خداپرستی است، و آشکارترین برهان خداشناسی است.
    خواهشمندم افراد بدون تحقیق حرف نزنند بعدم همه بزرگان ایران بعد از ورود اسلام ببینید حتی روایت هایی تاریخی هم اینو میگه کاش مستند شبکه آلمان رو راجع به اسلام نگاه کنید

  40. حضرت مولا یکی از بزرگترین صوفی ها جهان است البته این قطعه هم بمانند اشعار دیگرشان نیز عرفانی است واقعا خیلی از شاعران پارسی صوفی بودن درحالت عرفانی اشعارراسروده اند به نوعی به آنها الهام میشده درود ب حضراتی مانند مولا فردوسی حافظ سعدی شمس تبریزی شاه نعمت الله ولی و تمام آنها که پارسی رابااثراتشان تا امروز زنده نگهداشتند

  41. بسیار دلنشین و آرامش بخش بود. امید است که آدمیان بیش از پیش با تفکر در خود، پاسخ سوالات اساسی زندگیشان را بدهند.

  42. سلام عرض می کنم خدمت آقای محمد امین شما مطمئنید که علی بن ابیطالب این جملات را فرموده که رحمت بر کسی که بداند از کجا آمده و کیست

  43. سلام به آقای محمد که در جواب آقای صدر نظر دادن
    اگر ممکنه بفرمایید در بیت پایانی چی فرمودند و چه جوابی دادند توضیح بفرمایید ممنون میشم

  44. سلام
    کسی میتونه به سوالم جواب بده?
    حقیقت اینه که از بچگی به ما گفتن مولانا از بعد عرفانی عاشق شمس بوده
    ولی وقتی اشعار مولانا رو میخونم, از بی تابیهای مولانا یه چیزه دیگه برداشت میکنم!
    من اصلا قضاوت بدی در مورد گرایشات کسی نمیکنم
    ولی آیا ما یکم زیادی از شاعرانمون بت نساختیم?
    به غیر از اون شاید خیلی از مخاطب ها مثل من پیامبرها و عیسی و قرآن و این چیزهارو مطلقا خدایی ندونن بلخره پیامبرها هم انسان بودن و کتابهاشون هم یه سری نقاط ضعف داره!
    ولی مولانا تاکید داشت که مطلقا راه محمد و قرآن درسته!
    به نظرم هیچ انسانی مطلقا تمام حرفاش درست نیس!
    و توی کامنتا تمام دعواها سره اینه که مولانا مسلمون بوده یا نه!
    حالا چه مسلمون بوده چه نبوده نسبت به زمان خودش درک عمیقتر و زبان شیرینی داشته! دعوا سره چیه آخه?

  45. نظر بنده که قصد تحمیل آنرا به هیچکس ندارم این است که شعر و حتی ادبیات پارسی به شهادت اکثر اهل نظر چهار استوانه دارد فردوسی، مولوی، سعدی و حافظ . تمامی این برزگواران عموما با بینش سخن گفته اند و سراسر آثار این بزرگان مشحون از فرازهای بلند حکمتی و عرفانی است . بهتر است اظهار نظر در مورد این بزرگان بر اساس بینش و شناخت فرهنگی باشد، و الا بهتر است اگر توان و اطلاعات کافی در مورد مبانی فکری این برزگان نداریم از اظهار نظرهای مغرضانه و نادرست خودداری کنیم.

  46. بنظر من بهتر نیست کمی اندیشه کنیم
    این واقعیت را همه قبول داریم که ما نبودیم به این دنیا آمده ایم وازدنیا خواهیم رفت بیاندیشیم بین این دو مرحله زمان محدودی که اینجا هستیم چه باید بکنیم
    اندیشه در آن دو مرحله راهنمایی می‌کند که دراین مقطع چه باید کرد
    بهتر است به معنای شعر بیاندیشیم

  47. در پاسخ به بیان نظر صدر باید بگم امسال شما هیچ وقت حضرت مولوی را نخواهید شناخت چون نطفه سالمی ندارید و راهی برای نجات

  48. به نطرمن سخت نگیریم خود مولانا ودیگربزرگان هم نمیدانندحقیقت امرچیست من پنجاه سال درموردهمین چیزا فکرکردم به جایی نرسیدم بله خداجواب ساده است ولی مسائل وچیزهای زیادوبینهایتی هستندکه دیگه جوابی ندارند وهمه ما مات ومبهوتیم ما وپیشینیان ما وآیندگان ماهم همینجوریندکسانی که فکرمیکنندحقیقت رایاخدا را دریافتندویابه صراحت نظرمیدهندنادانترندحقیقت مبهم است وهرکس به طریق خودش خداراحس میکندومیبیندکه آن هم رانمیتواندبازبان وکلمات بیان کندیعنی آن دیدن وحس کردن رانمیشودتبدیل به گفتن وکلمات وزبان کرد برای مثال شماآیامبتوانیدبینهایت راحتی درک کنیدالبته که نه پس مایک حیوانیم که فکرمیکنیم عاقلتریم همین پس گنجایش وظرفیت فکری مادرحدی نیست که به این سئوالات یاحتی اینکه در مورد خدا نظرواندیشه کنیم فقط میدانیم که به انسانیت برخوردکنیم دوستان مادرمقابل خداکه هیچ درمقابل جهان هستی ونیستی هیچیم پس درحدظرفیت خودمان عمل کنیم هرچه فکرکنیم برترهستیم درواقع به همان اندازه کمترینیم این جهان هم بوسیله خالقش خودش رامیچرخاند

  49. دوستان خیلیاتون پرسیدین این شعر از کیه، از جلال الدین محمد بلخی معروف به مولوی یا مولانا ،بدرود

  50. جانم مولانا با این شعر زیبایی که سرودن که با روح و روان آدم سازگاره فقط کاشکی معنی شعر هم بود تا اینکه قسمت های کمی از شعر که فهم معنیش کمی سخته رو میفهمیدم

  51. من کوچکتر از آن هستم که نظری در باره مولانا ارائه بدهم فقط میخواهم به عرضتان برسانم که شعرای بزرگ و نامی مانند جناب مولانا و حافظ و سعدی و دیگر شعرای بنام ایران و جهان را وقتی مطالعه میکنم در سیز فکری آن بزرگان مات و مبهوت می‌مانم و در عظمت افکار آنان خودم را گم میکنم آنان مسلمان بودند یا نه نمی‌دانم ولی بقدری میدانم که در این چهان مرموز نمی‌توان ادیان الهی را نادیده و رد نمود یا اینکه آن ادیان را تایید و به اثبات رساند کما اینکه نمی‌توان هیچ نظریه و یا ایده ای را که در اثبات و یا بر عکس در عدم اثبات ذات الهی و ادیان مربوطه و رد کردن آن می‌کوشند را بکلی نادیده گرفته و رد نمود و یا برعکس چون هر دو طرف اثبات و عدم اثبات هم به یک اندازه ضعیف و بی مدرک هستند بنابراین برای اثبات وجود خداوند به اندازه عدم اثبات آن مدارک و شواهد کافی در دست نیست

  52. سلام
    سپاس از حسن انتخاب زیبای شما

    این بیت هم فکر کنم جا افتاده:
    ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
    به هوای سر کویش پر و بالی بزنم

  53. سلام،، به همگی،، من صحبتم،،، به آقای s,, ali,, حالا تهمت میزنی،، به مسلمونها،که ندیده عاشق میش،شما میگین حضرت محمد بوده،، دیدن،،که دم از ایشان میزنن،، آیا شما پدر پدربزرگت رو،، دیدی،، یا مادر مادربزرگت،، اصلا مولوی چی،، سعدی،، عطار و. اینها رو دیدی داری ازشون دفاع،، میکنی،فکرت ایراد داره،، پسر جان،،، مگر کوروش رو ما ندیدم،، نبوده،، پس تاریخ،، چی،، میگه،، شما دین رو قبول نداری،،، تاریخ رو چی؟؟؟ شما کورید،ونمیبیند،، راستی صاحب اسمت کیه،،؟؟؟ علی،، حیف اسمی که رو تو گذاشتن،

  54. سلام دوستان عزیز بنده تمام نظرات را خواندم من انتقادی به همه دارم و آن اینکه نظر دادن ما ایرانیها زیاد جالب نیست چرا چون مطالعه کم داریم و حرف زیاد! باید مطالعه کرد سیر آفاق و انفس کرد و مطالعه فقط آثار فارسی یا انگیسی نیست . من قریب به ۴٠ سال دارم مطالعه میکنم و مینویسم و سفر به خیلی از کشورها الان هم توان جسمی خوبی ندارم به پیج من سری بزنید بد نیست . سالها دنبال معنی یک آیه قرآن میگشتم و آخر آنرا در قرآنی به انگیسی یافتم قانع شدم فدای همه رضا iran _ e_azad_ official با عکس و جمله ی ولتر

  55. مسعود
    سلام ودرود
    روی سخنم باآنهائی که زبانشان به فحاشی عادت کرده،یاخیلی راحت به دیگران تهمت می زنند،ویاباقاطعیت سخن می گویند،نیست.
    ای کاش بیشترپیرامون محتوای شعر،بحث وگفتگومی شد.گرچه بعضی ازدوستان اشاراتی به محتواکرده اند.
    ازاین که اصل ونسب وزبان ونژادشاعرچیست،چه سودی حاصل می شود؟گیرم که شاعرافغانی باشدیاترک،چه فرقی دارد؟
    به نظرحقیرکه ۷۰سال ازعمرش گذشته است،شاعرازهمان بیت اول چنان برسرمخاطب خواب آلود فریادمی زندکه چرت چندین ساله اوپاره شده واندکی به خودمی آید.به نظرمی رسدکه نگاه شاعرازبالابه حضورانسان(والبته سایر موجودات که نظرشاعربرآنهانیست)دراین جهان است.حضوری جبری که نه آمدنش به اراده خودبوده ونه رفتنش.اراده ازجای دیگراست.پس، اراده کننده چه هدفی رابرای این مخلوق رقم زده است؟
    من به خودنامده ام زان که به خودبازروم
    بایدبه این پرسش پاسخ داد.
    ضمنافراموش نکنیم که پیرامون یک مقوله”درون دینی”بحث وگفتگومی کنیم؛ولذاپاسخش نیزدرون دینی است.
    اناللله واناالیه راجعون
    انی جاعل فی الارض خلیفه
    خالق مدعی است که درزمین خلیفه وجانشین جعل کرده ام.شایدبااین پیش فرض بتوان به این سوال پاسخ داد:
    ازسوی خدا آمده ایم تابه عنوان جانشین او(درنتیجه هم چون ذره ای خدائی صفت)،دراین کره خاکی رفتارکنیم به گونه ای که وظیفه خلافت راکه برماتفویض شده به درستی انجام دهیم ودرنهایت به مثابه قطره ای به اقیانوس بیکران ونامتنهاهی بپیوندیم تاخودنیزقطره ای ازآن اقیانوس نامتناهی شویم.
    ازنظردیگردوستان استفاده خواهم کرد
    سلامت وشادکام باشید.

  56. سلام ایمان اوردن به چیزی که نمیبینیم چه اشکالی داره….ما اکسیژن رو نمیبینیم ….درد رو نمیبینیم….احساس رو نمیبینیم….ولی یقین به وجودشون داریم عزیزان خیلی چیزا قابل رویت نیستن ولی مطمئنا هستن

  57. بهرام خلج
    ۲۱ آذر ماه ۱۴۰۰
    سلام به شما عاشقان شعر و ادب پارسی از آنجائیکه همه مشکلات انسانها از بدو ورود به زندگی زمینی که برای آن خلق نشده بود به دلیل این بوده که خودش را نمیشناخته و به گوهر وجودش پی نبرده و دچار منیت ها و خودکامیها گشته به استثنای آنها که سعی کردند خود و در نتیجه خدا یا خالق خود را بشناسند همچون انبیای الهی که در بین مردم بت پرست برانگیخته شدند و به آنها همین مضامین اشعار مولانا را متذکر میشدند که چرا غافل از احوال خودید و مولانای بزرگوار هم به کنایه همین را بر خود نسبت میدهد تا شنوندگان و خوانندگان شعر را به حقیقتی بزرگ دعوت کند در حالی که اگر او نمیدانست از کجا آمده و به کجا میرود هرگز نمیتوانست شرح کامل قرآن شریف را به زبان شعر بیان کند روح همه شعرای عرفانی مان شاد و یادشان گرامی باد.💐🙏🌺

  58. این بیت بیانگر تفکر عمیق بزرگان تاریخ دارد که با تفکرات درخلوت خود به خود شناسی سپس به خدا شناسی رسیدند.
    اینکه ازکجا آمده ایم ودلیل ورودمون به کره زمین چیست، واینکه مقصدمان بعد از مرگ به کجاست؟؟؟؟؟؟
    درواقع اشاره به روح کمال گرایانه بشر داره واینکه کسی که مارو به این جا آورده حتما منظور ودلیلی داشته واون هم حتما برای اصلاح نژاد انسان‌های قبل از حضرت آدم برروی کره زمین بوده.

  59. با سلام خدمت همه دوستان
    جدا از اینکه بدونیم شاعر این شعر کیه بهتره که بفهمیم هدف از خلقت ما انسانها انسان شدنه یعنی به حقوق هم احترام بذاریم و خودخواه نباشم با هر دین و مذهبی یا حتی بی دین.
    همانطور که در قرآن بیان شده بیشتر به اخلاقیات اشاره کرده مثل آیه وای بر کم فروشان (ظلم به حقوق دیگران)
    یا وای بر نماز گزاران و چرا نگفته وای بر آنهایی که نماز نمی‌خوانند. چون کسانیکه نماز می‌خوانند و ریا می‌کنند و مال یتیم می‌خورند
    نمیفهمند چرا نماز می‌خوانند.
    ازین موارد زیاد هست
    قرآن رو با تفکر و تامل بخونید به همه جواب سوالهاتون می‌رسید.

  60. تمام نظرات رو خوندم، این هم نظر منه:
    از دو حالت خارج نیست یا:
    ۱) عمدی در کار هست
    ۲) ناتوانی در تحلیل یک موضوع و بیان جیزی که درک شده
    که در هر شرایطی قضیه رو به خدا و پیغمبر و فلان حضرت….ربط میدند.
    همه میدونیم اگه انسان بر روی این کره خاکی بر حیوانات(که بعد از ما برترند) برتر هستیم، بواسطه داشتن عقل و شعوری در سطحی بالاتر از اوناست………… که میتونیم زندگی رو درک کنیم و قادر هستیم شرایط این زندگی رو تغییرات خوب و بد بدیم. اما از لحاظ جسمی حرفی برای گفتن نداریم و هر کدوم از اعضای بدن ما در مقایسه با حیوانات مختلف بمراتب ضعیفتره و……………………
    اگه انتظار داشته باشیم این عقل و شعور بتونه ضعف چشم، گوش ووو رو جبران کنه، منطقی نیست؟
    یا اینکه راحت ترین کار اینه که بجای استفاده بیشتر از بهترین برتری که در انحصار ماست (عقل) در اولین فرصت دست از تلاش و تفکر بکشیم و هرجا مغزمون کشش نداشت بگیم مشیت الهی مقدر شده، این تقدیر ماست و از این مدل تلاوتها….
    در مورد ‌شعر:
    خوب میشد اگه یک نفر در همین مصرع اول میپرسید این شاعر(هر کسی میخواد باشه) براحتی میتونست بگه:

    همه شب فکر من اینست و همه روز سخنم

    در چه وضعیتی یکنفر روزها در حال فکر کردن و شبها با خودش در حال حرف زدنه؟
    البته که جوابهایی بنظر میرسه اما اگه از شرایط دورانی که شاعر زندگی میکرده اطلاعات درستی بدست میومد، آگاهانه تر میشد نظر داد.
    در عصر ما بطور معمول برای فکر کردن بی مزاحمت، شبها مناسب تره.!

  61. شبها فکر من این است و همه روز سخنم
    ( اصلاح مصرع فوق در دیدگاه ارسالی از طرف خودم، ضمن عذرخواهی)

  62. تنها سوال فلسفی که عالم هستی ازجوابش ناتوانه همین شعرموناجلالدین رومی بلخی خراسانی بزرگ فرمودندافتخارمیکنم ایرانیم که با بزرگانی چون شمس تبریزی سعدی حافظ خیام و……… هم زبانم وفقط میتونم بشنوم چی میگن وعقل ناقص من فهم درک این مطالب ارزشمندونداره

  63. هر انسانی باید راه رسیدن ب خدا رو خودش پیدا کنه و هیچ دینی و کتابی و مکتبی نمیتونه کمکش کنه باید اگاهی از درونش بیاد و واسه هر کسی مثل اثر انگشتش با دیگری متفاوته ،، ب قول معروف ب عدد انسان های کره زمین راه هست برای رسیدن ب خدا یعنی همین ، ،

  64. این همه به جون هم نیوفتید
    همه چیز یک چیزه
    دین هم نزد خدا فقط اسلام هست و لاغیر
    هروقت اونقدری شعور و آگاهیتون رفت بالا که این موضوع رو درک کردید،تمام وجودتون رو تسلیم خدا می کنید و تازه در مسیر خودشناسی قرار می گیرید و می تونید خودتون رو بشناسید ببینید کی هستید و برا چی و از کجا اومدید روی این سیاره
    دوستتون دارم روح های زیبا

  65. با سلام منهم نظرات تمام عزیزان را خواندم به نظر می‌رسد دعوا سر هیچ و پوچ و سر لحاف ملا است البته نظر اون عزیزانی رو می‌پسندم که گفتند چه فرقی می کنه کجایی بوده و کی بوده دینش و مذهبش چی بوده؟ چرا همه سعی می‌کنند با منسوب کردن شاعر به خودشان ( از جهت دین و مذهب و زبان و کشور ) از این کلاه برای خود پشمی جدا کنند (گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل) نگاه کنید ببینید چه می‌گوید اگه سخن نا حق و غیر عقلایی است نپذیرید و اگر سخن حق و عقلایی است قبول کنید( انظر ما قال و لا تنظر من قال) که از نظرات تمام عزیزان استفاده می‌شود که سخنانی از روی حق و حقیت گفته و با عقل و دین و روایات و حتی با برخی نکات نوشته شده در کتب ادیان الهی و حتی غیر الهی هم منطبق است و انسان رو به تفکر و تدبر در مورد مبذا۶ و مقصد انسان خاکی البته در غالب و صورت شعری جذاب و دل نشین و عرفانی دعوت می‌کند حال چه فرقی مکند که مولانا بوده یا شمس بوده یا شیخ بهائی و…..؟ علیکم بالمتون لا بالحواشی

  66. با سلام خدمت دوستان عزیز
    خواستم از دوست عزیزمون که با نام کاربری “ارغنون” اطلاعات جالب و خوبی ارائه دادند، تشکر کنم.
    دوستان عزیز، اینو همیشه به یاد داشته باشید که هزاران سال،
    نژاد ایرانی ، در سطح بالایی از آگاهی ، در این سیاره زیست میکرده،
    و این هم یک واقعیته حقیقی هست که
    برخی کشورهای استبداد طلب،
    طی چندین قرن ،
    سطح آگاهی مردم این سرزمین رو داغون کردند،
    ولی فراموش نکنید که ما همه،
    نوادگان همون اجداد هستیم.
    اینکه من ترک زبان باشم
    یا با زبان لری صحبت کنم،
    یا زبان فارسی،
    هیچ فرقی در اصل ماجرا نداره.
    ما همه بچۀ یک آب و خاک هستیم،
    همتون و دوست دارم
    پاینده باشید

  67. درخصوص بیت اول شعر به نظر من چون انسان درونش دارای ابعاد پیچیده(روح ، نفس فکر(محصول یادگیری ، استعداد ، مغز))وتاثیرات متقابل آنها است برای خودشناسی وبه تبع آن خداشناسی باید هرروز مراقبه داشته باشه وبه رفتارواعمالش بیاندیشدوگرنه از مسیر کمال(هدف آفرینش) خارج ونتیجه خسران خواهد شد که جبرانش مرارت برای انسان به همراه خواهد داشت

  68. دوستان لطفا گمراه نشید ، این شعر از مولانا چ از شمس چ از هر برگوار دیگه ای باشه مهم نیست ، حرف حق بر دل حق طلبان میشینه حتی اگه ی بچه اون حرف یا شعر و زده باشه ،،،، یاحق

  69. جداا ک وقتی دلم ی هویی هوس این شعر و کرد و اومدم دوباره برا هزارمین بار بخونم و گوش بدم چشمم افتاد ب نظرات دوستان ، دوستان بنده بی سوادی بیش نیستم این و از تایپ و لحن نوشتاریم ب راحتی متوجه میشید، ولی جدا ب کجا چنین شتابان!!!! شمس مولانا علی محمد عیسی موسی بودا سیاه سفید بور و ….. واقعا اینا چیه ک دوستان درگیرشن !!!! اول و آخر شعر حالا از هرکی ک میخواد باشه میگه از کجا آمده ام نمیگه از کجا اومده !!!! تورو خدا یکم تامل کنیم حیف بخدا افکارمونو ب چیزا یا کسایی هرچقدر بزرگ ک البته ک از خدا بزرگتر نیستن درگیر نکنیم، حقیقت این دنیا خود شخص خودمون هستیم ،،،، یا حق و تمام نه موسی و عیسی و محمد و علی و ……

  70. درود بر دوستان حقیقت جو
    هر کس از هر شعری میتوان برداشت شخصی، بسته به حال خود کند.
    برداشت بنده ی، در بند نفس، اینه که :فراموش کردم حقیقت چیست و باید تمام عمر خود(حتی اگر یه روز از آن باقی مانده باشد)، را صرف این کنم که *به یاد بیاورم*.
    و تا عقل در اختیار دل قرار نگیرد این کار میسر نیست.مسیر رفتنی است نه گفتنی و شنیدنی…

  71. به نظربنده از این شعر اینطور برادشت میشه کرد که با مراجعه به درون خود و رسیدن به صوفیسم یا انسان کامل حقیقت بر شخص روشن شده و بدینطریق به درجه انسانیت رسیده و به ذات خداوند دسترسی پیدا خواهد کرد.تنها راه نجات فکر کردن به درون خود و در نهایت رسیدن به حق تعالی است.
    پس بهر دوری ولی ای قائم است تا قیامت آزمایش دائم است.
    باید به درون مراجعه و از خود شناسی(رسیدن به انسان کامل) به خدا شناسی رسید.

  72. سلام دوستان من از زبان یکی از اساتید ردیف های آوازی شنیدم که فرمودند این شعر را امام خمینی سروده اند

  73. این منم‌ که اکنون در پی خویشتنم
    که چرا آمده ام، آمدنم بهر‌ چه بود
    باز می‌روم تا در هم شکنم‌
    تا کی رها کنی مرا از بدنم

  74. Alis
    دم شما گرم،زنده باشید
    و اون کسی که میگید مولانا ترک بود و از این حرفها،معلومه چه دیدگاهی داری که یاوه میبافی

  75. درود . در پاسخ به جناب سعید که مولانا را تورک می داند . نخست اینکه اینجا جای بحث های قومیت وسیاسی نیست . و صرفا گفتگو و نظر سنجی در خصوص تفسیر این شعر عرفانی است . دوم اینکه. مولانا حتی یک بیت شعر به زبان ترکی نسروده است . تمام اشعار مولانا به فارسی است . سوم . اینکه چون مولانا در پی یافتن شمس به چندین کشور سفر نمود و سرانجام به شهر قونیه در کشور ترکیه رسید و از یافتن استادش شمس نا امید شد باقی عمر خود را درهمان قونیه ماند و از دنیا رخت بر بست و به دیار باقی شتافت . اما متاسفانه ترکیه مولانا را به نام کشور ترکیه به دروغ مصادره نموده است ..‌

  76. گر بر سر شهوت و هوا خواهی رفت
    از من خبرت که بینوا خواهی رفت
    ور درگذری از این ببینی به عیان
    کز بهر چه آمدی کجا خواهی رفت

  77. دوستان عزیز:
    بهتر نیست در هر زمینه ای که تردید داریم
    برای شناخت حقیقت معیار تعریف کنیم
    و هر رویداد در آن زمینه را با این معیار محک بزنیم
    در زمینه ی شناخت شعر و شعرا جدای از تخصص و دانش ادبی و زبانی برای شناخت شعرای گذشته به سراغ شعرای پاک نهاد معاصر برویم ،چون طبق علم منطق از هر معلولی پی به علت خواهیم برد و اگر مفعول ها یکسان باشند ، فاعلان آنها بی شباهت به هم نخواهند بود،شهریار و وصف علی،امید مجد و ترجمه ی منظومش از قرآن،سهراب و دیوانش،و….همه مسلمانانی پاک نهاد از نژادها و جوامعی مختلفند ولی همه زیر پرچم حقیقتند
    دوست را از دوستانش بشناسیم
    جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
    چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

  78. متاسفانه جواب دقیقی برای سئوالات این شعر وجود ندارد و فقط سئوال را تلطیف میکنند
    واقعیت اینه که خالق نادیدنی است
    بهشت و جهنم نادیدنی است
    پیامبران و تاریخ و سنت فقط روایت است و قابل اثبات نیست و به کتابها اعتماد شده است
    روح نادیدنی است
    اجنه با آمدن دوربین های موبایل غیب شدند
    خواب تنها حالت ماورایی شخصی است که ساخته ذهن است
    تنها و تنها سند وجود ماوراء معجزات هستند که همه میبینند و نمیبینند
    هنوز جوابی دقیق و کامل برای سئوالات نیست جز مرگ که بازگشتی هم ندارد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *