بنای سبز هشیاری نگون باد
خوشا مستی که چشمش غرق خون باد
منم آن رند مست لا ابالی
که از هر جامش شوم حالی به حالی
گهی عریان و گاهی خرقه پوشم
گهی خاموش و گاهی در خروشم
گهی دردم گهی درمان دردم
ولی با خویش دائم در نبردم
به عزم نفی خود شمشیر بستم
به یک ضربت دل خود را شکستم
بنای سبز هشیاری نگون باد
شاعر: محمد رضا آقاسی
سلام من به دنبال شعر”از که آموخته ای شوم سگالیدن را “می گردم لطفا اگر می توانید کمکم کنید
بسیار عالی بود…………زحمت کشیدید
عالی بود مرسی ………فقط اگه ممکنه فایلهای pdfشاعران گران قدر را واسه دانلود بزارید