بنای سبز هشیاری نگون باد

بنای سبز هشیاری نگون باد
خوشا مستی‌ که چشمش غرق خون باد
منم آن رند مست لا ابالی
که از هر جامش شوم حالی‌ به حالی‌
گهی‌ عریان و گاهی‌ خرقه پوشم
گهی‌ خاموش و گاهی‌ در خروشم
گهی‌ دردم گهی‌ درمان دردم
ولی‌ با خویش دائم در نبردم
به عزم نفی‌ خود شمشیر بستم
به یک ضربت دل خود را شکستم

۳ دیدگاه در “بنای سبز هشیاری نگون باد”

  1. سلام من به دنبال شعر”از که آموخته ای شوم سگالیدن را “می گردم لطفا اگر می توانید کمکم کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *