دوش آن نامهربان احوال ما پرسید و رفت
صد سخن گفتیم امّا یک سخن نشنید و رفت
هرکه آمد در غم آباد جهان چون گرد باد
روزگاری خاک خورد آخر بهم پیچید ورفت
وقت آنکس خوش که چون برق از گریبان وجود
سربرون آورد و بروضع جهان خندید و رفت
ای کم از زن فکر مرکب در طریق کعبه چیست
این بیابان را به پهلو رابعه غلطید و رفت
صائب آمد در حریمت بادل امیّد وار
شد به صد دل از امید خویشتن نومید و رفت
salam doste aziz”behetun tabrik migam bsyar ziba bud”ba arezuye mafaghiyat baraye shoma
!!!!!!!Wonderful
این غزل همانگونه که پیداست
“صائب” آمد در حریمت بادل امیّد وار
و در دیوان صائب آمده
از صائب تبریزی است
نه یک شاعر نامعلوم
سپاس
با سلام
زندگی زیباست ای زیبا پسند از هوشنگ ابتهاج می باشد. (سایه)