تو اگر میداستی
که چه زخمی دارد
که چه دردی دارد
خنجر از دست عزیزان خوردن
از من خسته نمی پرسیدی
آه ای مرد چرا تنهائی
خنجر
شاعر: ایرج جنتی عطائی
تو اگر میداستی
که چه زخمی دارد
که چه دردی دارد
خنجر از دست عزیزان خوردن
از من خسته نمی پرسیدی
آه ای مرد چرا تنهائی
خنجراز دست عزیزان خوردن
هزار بار بهتر از تبهایی ست…
تو اگر ( می دانستی )